| |
امروز هجدهمین روزی است که برف همه رنگهای قابل مشاهده برروی زمین را بی هیچ تبعیضی به سفید تبدیل کرده است.
همه جا یکپارچه و یکرنگ پراز سکوتی رمز آلود مملو از آرامشی بی نظیر است.
در این یکدستی و آرامش، حرکت تند و سریع سنجابی که به قصد برداشتن فندق یا بلوط فروافتاده ای در حال دویدن است بسیار به چشم می آید، و بی اختیار وادارتان می کند که تا انتها دنبالش کنید . شاید این حکایت ما هم باشد که در جوامع یکدست تر،خطاهایمان بیشتر نمود دارد و ما غافل از دیده شدن بیشتر، عرصه را خالی تر تصور کرده و بر سرعت ارتکاب خطایمان می افزاییم.
عجب حکایتی دارد این برف و سپیدی آن.
اگر سرمای خانه را در شبها که بواسطه رعایت مصرف انرژی کمتر،در بین این فرنگی های نفت ندیده، بسیار مرسوم وعادی است جزو ساعات بدگذشتۀ شبانه روز به حساب نیاورید، ملالی باقی نمی ماند بغیر از دوری عزیزان. اما به واقع بسیار ناراحتم از اینکه دور از عزیزانم هستم و هوای آلوده استنشاق نمی کنم! به نوعی احساس گناه می کنم! خداوند مرا ببخشد که اینجا هوای سرشار از اکسیژن استنشاق می کنم و شما در آنجا هوای پر از سرب و ....!
از اواسط ماه نوامبر همه شهر در تب وتاب تهیه و تدارک سال نو هستند . این شور و هیجان در خرید ، پاکسازی و بهینه سازی منازل و مراکز پر رفت و آمد، یاد نوروز و هیجان اسفند ماه را برای من تداعی می کند . حراج های متعدد در مراکز خرید مردم را به تهیه وسایل عید ترغیب می کند و باعث شلوغی بیش از حد بعضی از آنها می شود. در میادین اصلی شهر در غرفه هایی بسیار زیبا و مستحکم ،تحت نظارت مستقیم پلیس محصولات خانگی وبعضا محصولاتی از تولید کنندگان کوچک عرضه می گردد. ( میگویند در سال گذشته شهر اشتوتگارت امنترین شهر دنیا شناخته شده ) پاپا نوئل های کوچک و بزرگ ،زشت و زیبا ،چاق و لاغر،چوبی و پارچه ای و.....همه در کنار یکدیگر با لبی خندان و کلاهی بر سر و کیسه ای بر دست بسیار چشم نوازند. همه فروشگاه ها با درختی زیبا تزیین و چراغانی شده اند وگوزن های سورتمه پاپا نوئل حسابی جلب توجه می کنند.خلاصه رنگ و بوی کریسمس در تمامی سطح شهر دیده می شود . سیاوش هم که از این همه زیبایی به وجد آمده من را مجبور به تهیه یک درخت کریسمس نمود وآنرا با اشتیاق تزیین کرد و منتظر هدیه های زیباست.البته چند روز پیش وقتی از مهد کودک بازگشت دید که پاپا نوئل یک هدیه کوچک برایش آورده! و این مسئله بقدری برای او قابل باور بود که هیچ سوالی از چگونگی آن نپرسید!
آکادمی هم در این مدت برنامه های جالبی داشت ، مهمترین آنها سمپوزیوم آموزش هنر بود که اگر من در آن شرکت کرده بودم برایتان می نوشتم!!!
همزمان با این سمپوزیوم دو نمایشگاه هم در آکادمی افتتاح شد .در یکی از نمایشگاه ها که از نظر من در نوع خود بی نظیر بود، رنج انسان را از خوی وحشی گری در عصر معاصر به نمایش گذاشته است. این نمایشگاه از سه بخش تشکیل شده که هریک در طبقه ای جداگانه به نمایش در آمده است. نه اینکه فکر کنید بخاطر وسعت وسایل و تجهیزات در سه طبقه است ، خیر به دلیل انتقال بهتر مفهوم این کار انجام شده است .زیرا تمام تجهیزات نمایشگاه تشکیل شده است از یک عروسک پارچه ای که داخل اتاقی با نور متمرکز برروی صندلی نشسته است و شاقولی که از سقف آویزان است و با صدای ساعت و آرام آرام به پایین حرکت می کند، در یک طبقه و در طبقه دیگر تعدادی پوستر کوچک و بزرگ ودر طبقه آخر سه تلویزیون. و با استفاده ازاین میزان وسایل ، باید اعتراف کرد که در جلب مخاطب بسیار موفق است .
اساسا در این کشور نحوه برگزاری نمایشگاه ها با ایران خیلی متفاوت است.در اینجا برای ایجاد تنوع درانتقال مفاهیم به مخاطبین بسیار اهمیت قائلند .کمتر نمایشگاهی صرفا با چیدمان منظم یکسری آثار برروی دیوار گالری ها آنگونه که در ایران مرسوم است ،برگزار می شود. معمولا از چند شکل هنری بطور همزمان، برای ایجاد محیطی مناسب به انگیزه ارائه آثار، استفاده می شود. در واقع شما شاهد هنر چند رسانه ای به معنای واقعی هستید.( به زبان ساده تراینکه هنرمند به هر دری می زند تا حرفش را به مخاطب بزند) اینکه هر هنرمند چه می گوید یا چگونه می گوید وآیا آنچه می گوید با سلیقه و عقاید ما سازگار است یا نه اهمیتی ندارد ،آنچه مهم است تلاشی است که به واسطه احترام به شعور مخاطب از طرف هنرمند صورت می گیرد. در واقع درک مخاطب یکی از عوامل تعین کننده سطح کیفیت آثار هنری است. و این یکی از چند قسمت مهم ، اما گمشده از پازل ما، در جذب مخاطب است.
در طی چند هفته گذشته سه تن از(آقایان) اعضا به معرفی خود ،آثار و پروژه اشان پرداختند . دو نفر آرشیتکت و یک نفر مجسمه ساز . اینگونه برنامه های داخلی ،معمولا در بخش جنبی کافه تریا که مجهز به یک ویدئو پروژکتور است تشکیل می شود ، و در شناسایی توانمندی هر یک ازاعضا نقش مهمی دارد.
برنامه دیگر مربوط به ارائه کار یکی دیگر از هنرمندان (خانم )مجسمه ساز بود . این نمایشهای کوچک که به منظور اعلام روند کار می باشد در استودیوی اعضاء صورت می گیرد.
متاسفانه امشب بیشتر نمی توانم بنویسم هرچند که یک دنیا گفتنی دارم.
پس تا فرصتی دیگر، بدرود.
جمعه، ۱٩ آذر ۱۳۸٩
| |
| |
|